English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5732 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
politic U مصلحت دان مصلحت امیز مقتضی
we were ordered to stay U دستور دادند بمانیم
he gave us permission to stay U اجازه داد که بمانیم
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
standby U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys U منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
interest U مصلحت
expedients U مصلحت
expedient U مصلحت
advisability U مصلحت
expediency U مصلحت
interests U مصلحت
advice U مصلحت
expedient U مصلحت امیز
policies U مصلحت اندیشی
policy U مصلحت اندیشی
interests U سود مصلحت
pragmatism U مصلحت گرایی
advised U مصلحت امیز
expedients U مصلحت امیز
impolitic U مخالف مصلحت
interest U سود مصلحت
To regard as advisable . To deem prudent . U مصلحت دیدن
rede U وقوع مصلحت
pragmatist U مصلحت گرای
inadvisability U خلاف مصلحت
impolicy U خلاف مصلحت
As deemed advisable . As expedient . U هرطور که مصلحت با شد
expediential U مصلحت امیز
politicly U ازروی مصلحت
vital interest U مصلحت حیاتی
A white lie . U دروغ مصلحت آمیز
white lie دروغ مصلحت آمیز
white lie <idiom> U دروغ مصلحت آمیز
it is inadvisable to say that U گفتن ان مصلحت نیست
expediently U از روی مصلحت یا اقتضا
politic U مصلحت امیز کاردانی
impoliticly U از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
inexpediently U از روی فلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
honesty is the best policy U عین مصلحت در راستی ودرستی است
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
inexpectant U نا منتظر
anticipant U منتظر
waiting U منتظر
wistful U منتظر
anticipatory U منتظر
anticipator U منتظر
waiter U منتظر
waiters U منتظر
trray U منتظر
expectant of U منتظر
thus far U تا اینجا
so far U تا اینجا
here U اینجا
hitherto U تا اینجا
hither U اینجا
hither U به اینجا
where U اینجا
here U در اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
awaits U منتظر بودن
to look out U منتظر بودن
awaited U منتظر بودن
await U منتظر بودن
trray U منتظر شدن
abhide U منتظر بودن
awaiting U منتظر بودن
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
i am a stranger here U من اینجا غریبم
here and there U اینجا انجا
up and down U اینجا وانجا
passim U اینجا وانجا
to look for anything U منتظر چیزی شدن
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
on deck U دونده منتظر نوبت
less than release unit U یکان منتظر حمل
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i await you U منتظر شما هستم
hold breath U منتظر یک اتفاق بودن
sweat out <idiom> U با دلواپسی منتظر بودن
to wait for any one U منتظر کسی شدن
hold one's horses <idiom> U باصبوری منتظر ماندن
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
no one is here U هیچکس اینجا نیست
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
isn't he there U ایا او اینجا نیست
here lies U در اینجا دفن است
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
hereon U در این مورد در اینجا
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
lie over U متمایل بودن منتظر ماندن
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
bide one's time <idiom> U صبورانه منتظر فرصت بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
abide U منتظر شدن وفا کردن
abided U منتظر شدن وفا کردن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
abides U منتظر شدن وفا کردن
awaited U منتظر شدن انتظار داشتن
i advised him to go there U به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
what is your business here U کار شما اینجا چیست
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
sleep U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
wait U چشم براه بودن منتظر شدن
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
waited U چشم براه بودن منتظر شدن
waits U چشم براه بودن منتظر شدن
readying U که منتظر است تا قابل استفاده شود
sleeping U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
ready U که منتظر است تا قابل استفاده شود
readies U که منتظر است تا قابل استفاده شود
job U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
sleeps U وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
readied U که منتظر است تا قابل استفاده شود
jobs U شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readied U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
readies U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
readying U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready U خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
To stand someone up . U کسی را قال گذاشتن ( منتظر ؟ معطل گذاردن )
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
queueing U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queues U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queued U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
queue U لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها
Time and tide wait for no man . <proverb> U زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
1if you have any question please ask us , we are here to help
1چطوری میتونیم از استخر و باشگاه ورزشی اینجا استفاده کنیم
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1میخواهم برای اینجا مفید باشم
1coffee table conversation piece
1cartridge
1wait a while
1 no!i am not,repeat not,going back to my father to ask for money
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com